رهام نکن عزیز.من که راضی ام به این قفس
توی رکاب عشق توٰ بذار باشم همین و بس
اگه اجازه شو بدی رسوای این زمونه میشم
اگه فقط لب ترکنی خودم برات دیوونه میشم
مصیبته تو خلوتم نمیدونی چه بی قرارم
بپوش قشنگه بت میاد پیرهنی رو که دوس دارم
فک می کنم کسی شدم وقتی که میگی با منی
تو عرشم اون موقعی که چشماتو سایه میزنی
غصه نخور تموم میشه اینا همه ش یه خاطره س
دست توئه رو دستمو و بین ما یه پنجره س
خالیه دستامون حتی اگه از عشق هم پریم
حتی تو فصل نقطه چین از همدیگه نمی بریم